سرمقاله

سخنی با رئیس جمهور منتخب، در مسیر انسجام ملی / شهاب زمانی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • ادامه پخش ویژه برنامه‌های رادیو محرم از لنز ایرانسل
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه فیبرنوری ایرانسل در شهر امیرکلا
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه فیبرنوری ایرانسل در آستارا
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 31603  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 31 تیر 1403
    به بهانه پخش سریال شب دهم از شبکه آی فیلم
    راز جذابیت شب دهم چیست؟
    مسعود نصیری
    این شب های محرم که سریال تلویزیونی شب دهم در حال پخش از شبکه آی فیلم است بهانه ای پیدا شد تا این مجموعه تلویزیونی را در سه قالب تکنیک، فرم و محتوا مورد بررسی قرار دهیم و به این نکته بپردازیم که چرا بعد از گذشت دو دهه و بیست و سه سال که از زمان پخش شب دهم می‌گذرد هنوز هم این سریال جذاب و پر بیننده است؟
    شب دهم ما را یاد دعوای استانیسلاوسکی و شاگردش میرهولد می‌اندازد که میرهولد می‌گفت تئاتر یک قرارداد است و ما می‌توانیم بین بازیگر و مخاطب قرارداد بگذاریم و در اجرای تئاتر تاجر ونیزی مخاطب احساس کند اینجا ونیز است و به روایت قصه نوجه کند و ظواهر صحنه و بازیگر برایش کنار برود درواقع اعتقاد دارد نمایش یک احساس درونیست نه یک احساس بیرونی و وابسته به ابزار بیرون از صحنه نمایش و بازیگر و فیلمنامه اما استانیسلاوسکی برای اجرای تئاتر تاجر ونیزی ابزار صحنه مثل چوب و لباس را از فرانسه میاورد تا حس ونیز در صحنه تئاتر جاری باشد اما شب دهم انچنان بیننده را معطوف و مدهوش فیلمنامه و نوع نگاه کارگردان در پردازش قصه و خط داستانی میکند که مخاطب توجه نمی کند که آیا حیدر بدون محاسن میتواند بازیگر نقش معصوم در صحنه تئاتر را داشته باشد، بازیگری نمایش است بازیگری نمایشی از زندگیست بازیگری نمایشی از زندگیست که ما میافرینیم و شب دهم نمونه عینی نمایشی از قهرمان و ضد قهرمان است نمایشی از معرفت و ضد معرفت نمایشی از خوب و بد است به همین دلیل در سریال شب دهم اصلا بازیگری که نقش مثبت و متحول شده را بازی می‌کند و در صحنه تعزیه نقش امام حسین علیه السلام را ایفا می‌کند همان حیدر عاشق پیشه است زیرا مخاطب معصومیت حیدر خوش مرام و تحول فکری و زیستی او را که آرام ارام و در جهت شخصیت سازی شکل گرفته را در بیرون از صحنه تعزیه باور می‌کند و دیگر نیاز نیست برای بازی نقش معصوم در صحنه تعزیه تغییر ظاهری داشته باشد و مخاطب بر اساس احساس درونی که کارگردان در شخصیت حسین یاری تعریف کرده به این قرارداد پایبند است و باور دارد که حسین یاری همان حیدر است و حیدر همان نقش مثبت و قهرمان نمایش است که مورد تعدی شخصیت منفی قرارگرفته به همین دلیل شما در سریال شب دهم شاهد گریم های سنگین و پیچیده و شبیه سازی ظاهر بازیگران نیستید اما به راحتی این قراردادها را قبول می کنید زیرا شبیه سازی و تشبیه کردن در متن فیلمنامه اتفاق می‌افتد و ظلمی که شمر در حق امام حسین علیه السلام کرده را در سریال شب دهم از طرف سرهنگ تامینات (سرهنگ مبرز با بازی محمود پاک نیت) به نمایندگی حکومت پهلوی به حیدر خوش مرام به نمایندگی یک جوان متحول شده دین خواه و عاشق پیشه که دنبال برپایی یک زندگی زناشویی بر اساس سنت دینی می باشد را می بینیم و این احساس درونی که باعث می‌شود بیننده اعتقادات شخصیت های سریال را باور کند همین تغیرات آرام و پیوسته و در طول فیلمنامه شخصیت هاست که حیدر به آرامی از یک لات جنگجو به یک جوان جویای معرفت تبدیل میشود.
    حسن فتحی کارگردان شب دهم که علاقه بسیاری به خیابان های طهران قدیم دارد بیشتر سریال های خویش را در شهرک سینمایی غزالی می‌سازد تا بیننده را با خود به فضایی ببرد که برای مخاطب امروز که هیچوقت در لاله زار زندگی نکرده دلش قنج برود اما قصه و داستان به تکنیک سینمایی که میزانسن و لوکیشن خیابان های تهران قدیم است ختم نمی‌شود بلکه حسن فتحی شما را به آداب و رسومی می‌برد که شاید امروزه کمرنگ شده اما هنوز در اعتقادات مردم این سرزمین جریان دارد و زلف داستان مجموعه خویش را به زلف یک اتفاق سیاسی و اجتماعی گره می‌زند و این نوع نگاه کردن به یک رخ داد و روایت گری در دایره فرم قرار می‌گیرد و نوع پردازش قصه برای بیننده محتوا را می‌سازد یعنی خط اصلی داستان شب دهم علاقمند شدن یک پسر جنوب شهری به یک دختر قاجاری از طبقه مرفه جامعه است اما همین درخواست اجرای تعزیه از سوی دختر و طعنه زدن به ممنوعیت اجرای تعزیه توسط حکومت پهلوی بیان یک داستان عاشقانه با یک فرمی است که از خط داستان عاشقانه یک فیلم مذهبی و مناسب ایام محرم و شهادت اباعبدالله علیه السلام می‌سازد.
    اما هوشمندی کارگردان به همین جا ختم نمی‌شود زیرا می داند که اگر بخواهد شخصیت های تاریخی را با کلی گریم و ظرافت کاری های بسیار بسازد در مسیر روایت شخصیت ها می‌افتد و از روایت قصه و داستان خارج می‌شود پس مابه ازا شخصیت ها را می‌سازد تا در چارچوب شبه شخصیت ها بدون محدودیت و با دستی بازتر قصه خویش را روایت کند و در ورطه تعریف اشخاص و چهره های تاریخی این سرزمین نیافتد؛ بعنوان مثال کارگردان که قصد کرده ممنوعیت تعزیه توسط پهلوی را به تصویر بکشد و بگوید این اقدام پهلوی چقدر اشتباه بوده و با آداب و رسوم مردم این سرزمین که جمعیت کثیری از آنها شیعه هستند و به مرجعیت فقها اعتقاد دارند اشتباه بوده باید رضا شاه را با کلی گریم پیچیده و دوبله و صداگذاری حرفه ای می‌ساخت و حال درگیر کردن شخص شاه مملکت با مردم عادی و آن پسر جوان عاشق پیشه حیدر خوش مرام (حسین یاری) کاری سخن و غیرممکن بود و ماحصل کار یک روایت مصنوعی و شعار زده و ناملموس را به بیننده القا می‌کرد؛ و اصلا شخصیتی ساخته نمی شد بلکه بازیگران در حد تیپ که فقط شعار بدهند و ویژگی اخلاقی از آنها به مخاطب معرفی نشود باقی می‌ماند زیرا تفاوت تیپ و شخصیت در همین عدم تعریف خصوصیات و ویژگی های اخلاقیست که تیپ ظاهری از شخصیت یک انسان را تعریف می‌کند؛ اما حسن فتحی نماد سازی را در این سریال انتخاب کرده تا راحت تر بدون اینکه درگیر زندگی شخصیت‌های تاریخی شود قصه را در چارچوب نمادها تعریف کند درواقع از هرشخصیت تاریخی که وجود خارجی و فیزیکی داشته یک مابه ازا و نمونه کوچک تر ساخته است بعنوان مثال به جای شخصیت رضا شاه که تعزیه را ممنوع کرده و همچون یزید زمان راه را بر مجریان تعزیه در کوچه ها می‌بندد سرهنگ مبرز را با بازی محمود پاک نیت مشاهده می کنید؛ سرهنگی که سبیل هایی همچون رضا شاه دارد با نوع نگاه پهلوی که دنبال منافع شخصی خویش به اسم تجدد خواهی کشور است و حتی در سکانسی که در روز ظهر عاشورا قرار است سرهنگ مبرز به دیدن تعزیه برود و از کشته شدن حیدر توسط یاور در هنگام اجرای تعزیه خیالش راحت شود در یک فرم سینمایی محمود پاک نیت و عکس رضا شاه در یک قاب بسته قرار می‌گیرند که به بیننده بگوید سرهنگ مبرز همان رضا شاه است و نمونه کوچکی از این شخصیت است؛ و حتی در روایت گری قصه هم حسن فتحی داستان خویش را نمونه ای کوچک از داستان های اساطیری و تاریخی و قرآنی معرفی می‌کند در سکانس آخر که حیدر سر بر روی پاهای یاور گذاشته تا در جریان اجرای پلان آخر تعزیه ذبح شود شما با تصویر رستم و سهراب شاهنامه و ابراهیم و اسماعیل قرآنی روبرو می‌شوید و این نوع پردازش باعث هضم راحت تر قصه فیلم توسط بیننده میشود؛ کد گذاری که به فکر بیننده مسیر شبیه سازی می‌دهد.
    اما علت جذاب بودن این سریال و مابه ازا ساختن در روایت گری به همین جا ختم نمی‌شود زیرا کارگردان شب دهم تقارنی برای تعریف قصه تعزیه خویش انتخاب کرده و از لایه اول فیلم که نشان دادن شمر و یزید و امام حسین مظلوم بر روی صحنه نمایش است عبور کرده و شمر و یزید و مظلوم زمان را در حاشیه نمایش تعزیه نشان می‌دهد و درواقع صحنه اصلی تعزیه در کوچه های خلوت طهران ۱۳۰۴ در حال رخ دادن است جایی که لات هایی با شخصیت منفی و با پیرهن سفید در ایام محرم به داش های سر به زیر و تازه مسلمان شده ای که در حال اجرای تعزیه هستند حمله ور می‌شوند شبی دیگر لاپورتچی (شکر ریز) جز عوامل حکومت پهلوی همچون کوفیان بی وفا به مسلم ابن عقیل به دنبال خالی کردن زیرپای حیدر خوش مرام هستند و در هرشب از اجرای تعذیه شما در خارج از صحنه تعزیه شاهد درگیری شخصیت های مثبت و حسین دوست و هیئتی با شخصیت های منفی و ضد قهرمان فیلم هستید حتی در سکانسی که شمر تعزیه چاقوی خویش را از لبه طاقچه برمی‌دارد تا راهی صحنه بازی تعزیه شود شمر واقعی سرهنگ مبرز با بازی محمود پاک نیت تفنگ واقعی را پر از تیر میکند که او هم راهی محل اجرای تعزیه شود و این نشان می‌دهد شمر زمان، اسلحه ای به روز دارد و مسلمانی که اسلام را درک کرده باشد شمر را محدود به چاقو و دشداشه و صحنه نمایش تعزیه نمی‌داند بلکه متوجه است که شمر زمان می‌تواند با کت و شلوار و کلت عقاید ضد شرعی و ضد دینی و ضد اعتقادی داشته باشد که با رسومات دینی مردم مخالفت کند.
    نکته ای دیگر که حسن فتحی به زیبایی و با ظرافتی هوشمندانه به آن اشاره می‌کند تصمیم اشتباه گرفتن پهلوی و برداشت غلط او از جامعه ایران است زیرا یکی از دلایلی که رضا شاه تعزیه و رسم و رسومات دینی را ممنوع اعلام کرده بود و ظاهر شدن زن با حجاب را در جامعه جرم تعریف کرده بود تقلید کورکورانه از انگلستان و برداشت اشتباهش از جامعه ترکیه بود زیرا در سفری که به ترکیه داشت مدهوش ظاهر ترکیه شده بود که علتش را حضور بی حجاب زنان در جامعه برداشت کرده بود به همین علت گمان می‌کرد زنان جامعه ایران با حجاب و در چارچوب خانواده هستند پس باید حجاب و خانواده که موجب همچین محدودیتی شده است را کنار بزنند؛هرچند جامعه ترکیه نیمی در اروپا دارد و نیمی مسیحی هستند و نیم دیگری که مسلمانند شیعه نیستند و آن نیمی دیگر که شیعه هستند شاید چندان به فقها و مرجعیت و اصول اخلاقی و دینی پایبندی ندارند اما جامعه مسلمان ایران کاملا با جامعه ترکیه متفاوت هستند، و کارگردان فیلم حسن فتحی در قالب دیالوگ هایی این مهم را در فیلم گنجانده بود که مردم مخالف سیاست های پهلوی هستند و با تصمیمات پهلوی بیگانه اند بعنوان مثال مادر سرگرد معینی با بازی مرحوم صدیقه کیانفر به فرزند خویش که جز نیروهای دولتی است و مامور تامینات میباشد در سکانسی می‌گوید مادر در مسیری که سر کار می‌روی نکند با حجاب زنان کوچه و خیابان کار داشته باشی یعنی مادر مامور دولتی نیز ریشه در باورهای دینی دارد و وابستگی به تصمیمات پهلوی ندارد همچنین در سکانسی دیگر ثریا قاسمی مادر حیدر خوش مرام به بانوی قاجاری که از او با طعنه میپرسد چطور ماموران حکومت با حجاب شما کار نداشتند می‌گوید آدم خدا ترس هم در بین ماموران هست در طایفه شما چطور آیا آدم خدا ترس هست؟ درواقع اشاره به اعتقادات شخصی مامورانی می‌کند که با سیاست ها و تصمیمات شتابزده و سطحی پهلوی مخالف هستند، یا سروان سماوات رشوه هایی که یاور برای اجرای سه شب تعزیه به او داده را به آنها بازمی‌گرداند اینها همه نمونه ای از مخالفت عوامل دولت با تصمیمات پهلوی است و نشان دهنده همان جامعه ایرانی و اسلامی است که در وجه تمایز با جامعه ترکیه میباشد.
    و مهمترین عامل باورپذیری شخصیت ها که در کوتاه ترین زمان تغییر تفکر ندادن زیرا تیپ بودن به همین یکباره و بدون پشتوانه تغییر رویکرد دادن است و شخصیت همین آرام آرام به پختگی و به تصمیم درست رسیدن است به عنوان مثال شخصیت یاور یک شب مشتاق تعزیه نشد ابتدا بخاطر باخت در شرط بندی و بازی ترنا وارد این نذر شد سپس انگیزه قتل برادرش توسط حکومت او را به همراهی حیدر در اجرای تعزیه شائق کرد و در نقطه ای دیگر همچون خود ما که یک جایی از انجام دادن کاری منصرف و دلسرد میشویم حتی دلسرد شد و حیدر را در یک شب از اجرای تعذیه همراهی نکرد و در در ادامه سرهنگ مبرز به او گفت باید به صحنه تعزیه برگردی و حیدر را در گرماگرم نمایش بکشی و در یک جا همسر او یاور را به همراهی و یاری کردن حیدر راهی می‌کرد و این دو دل بودن یاور در همراهی حیدر و نیت اش در برپایی تعذیه نه تنها شخصیتی باورپذیر و با قوام و دوام از یاور ساخت بلکه بیننده را وارد یک تعلیق هیچکاک گونه کرد که هر لحظه امکان دارد یاور به حیدر خیانت کند و مخاطب تا لحظه آخر نیز منتظر پشت پا زدن یاور به حیدر است حتی در سکانس آخر یک سکانس هیچکاکی می‌بینید که هنوز بیننده با توجه به شناختی که از یاور پیدا کرده که شخصیتی دارد که صدرصد هنوز دلش با حیدر صاف نشده و خودش دارای منافعیست و باید به وصال نامزدش برسد و گریم منفی که از وی شده مخاطب را مترصد این اتفاق می‌بیند که هر لحظه یاور ،حیدر را در حین اجرای نمایش تعزیه به قتل برساند.
    اما سکانس محشر فیلم مربوط به آخرین سکانسی است که زمان برای مادر حیدر متوقف میشود وقتی که فخرالزمان با بازی کتایون ریاحی می‌گوید ببین مادر فرزندت چقدر آرام خوابیده ، ثریا قاسمی می‌گوید فرزند من نه بلکه همه ی فرزندان من ،همه ی فرزندان وطن و این دیالوگ اشاره به تمام شهیدانیست که برای اعتلای این خاک که مورد استعمار و استثمار و نفوذ بیگانه قرار نگیرد در خاک خفتیده اند و نمونه بارز آن شهدای هشت سال دفاع مقدس است که واقعیتی از رشادت حسین گونه بودند‌.