سرمقاله

جلال خوش‌چهره / خطر تعلیق دیپلماسی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • استانداردهای جدید وزارت صمت برای استفاده از جوش لیزری در ایران
  • کدام صرافی ایرانی فیوچرز دارد؟
  • مقایسه قطعات بدنه سمند با دیگر خودروهای بازار
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 327  |  اخبار صفحات روزنامه  |  تاریخ: 08 آذر 1401
    قربانی شدن فرصت ملی فوتبال در دوئلی با بازندگان دوسویه
    تماشای فوتبال، زمانی برای آشتی اجتماعی‌!

    جامعه ایران شاید کمتر زمانی تا این حد در یک روند تقابلی بر سر یک مسابقه فوتبال قرار گرفته بود. حال امشب در وضعیتی تیم ملی ایران به مصاف تیم آمریکا می رود که شاید هم چنان جامعه درگیر یک دوگانگی جدی است.

     بعد از بُرد تیم ملی ایران برابر ولز در مسابقات جام جهانی فوتبال قطر، روزنامه کیهان در چاپ شنبه (۵ آذر) تیتر زد: «ایران ۲ - ولز، اسرائیل، آل سعود و وطن‌فروشان داخلی و خارجی صفر.» البته در روتیتر نیز نوشت: «بازیکنان غیرتمند ایران سنگ تمام گذاشتند.» این تیتر در شرایطی بود که همین روزنامه در چاپ اول آذر خود بعد از باخت تیم ملی، با تاکید بر این که برخی اعضای تیم غیرت نداشتند و سرود نخواندند، تیتر زده بود: «ایران ۲ ـ انگلیس و اسرائیل و وطن‌فروشان داخلی و خارجی۶».

    بازی ایران در مقابل تیم فوتبال انگلستان واکنش بسیاری را برانگیخت. از کاربران فضای مجازی تا روزنامه‌های رسمی کشور، هرکدام به نحوی واکنشی داشتند. عده زیادی در فضای مجازی، پیروزی انگلستان (بخوانید باخت تیم ایران) را جشن گرفتند و عده‌ای دیگر با روحیه دادن به بازیکنان تیم ملی، باخت را طبیعت فوتبال می‌خواندند. روزنامه کیهان، در واکنش به نخواندن سرود ملی در آغاز رقابت، بازیکنان تیم ملی را بی‌غیرت خواند و ۶ گل تیم انگلستان را به پای «انگلیس، اسراییل، آل سعود و وطن‌فروشان داخلی و خارجی» نوشت. فضای دوقطبی حاکم بر جامعه امروز تا حدی قابل توصیف است اما توجیهش کمی دشوار؛ از همدلی با تیم ملی حتی پس از باخت در مقابل آرژانتین تا خوشحالی وصف‌ناپذیر برای باخت ۶ بر ۲ در مقابل انگلیس، چه اتفاقی در جامعه ایرانی افتاده؟ آیا پایکوبی برای باخت تیم ملی فوتبال نشان بی‌غیرتی یا از سقوط حس ملی‌گرایی در کشور است؟

    در سوی مقابل کیهان نیز رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور (به‌طور خاص ایران اینترنشنال) پیروزی برابر ولز را تنها یک موفقیت فنی ارزیابی کردند و مدعی شدند، شادی بازیکنان تیم ملی بعد از گل زدن باخت به مردم بوده است. همین رسانه‌ها روز دوشنبه هفته گذشته (۳۰ مهر) نیز در باخت ایران و انگلستان، مدعی شده بودند که بازیکنان تیم ملی آن‌چنان که باید و شاید موضع سیاسی نگرفته بودند و علت باخت هم همین بوده است. حتی این رسانه‌ها پار را فراتر گذاشته و معتقد بودند باید بازیکنان تیم ملی، جام جهانی را تحریم می‌کردند.

    وقتی شادی اجتماعی تبدیل به یک کنش سیاسی می‌شود

    در میانه هر دو روایت کیهان و رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، هر حرکتی و هر کنشی، منتهای درجه سیاسی است. پوشش و ظاهر بازیکنان، مچ‌بند بستن و نبستن، خواندن و نخواندن سرود ملی، شادی کردن و نکردن بعد از گل، حالت چهره بازیکنان و حتی نتیجه باخت یا بُرد، همگی مهم و دارای بالاترین درجه اهمیت تلقی می‌شوند.

    این شرایط در حالی است که به گزارش اعتماد اما اولین چیزی که بعد از برد تیم ملی مقابل ولز جلب ‌توجه کرد، تصاویر شادی ماموران یگان ویژه و لباس شخصی‌ها در خیابان همراه با پرچم ایران و رقص نور و موزیک بود. مامورانی با چهره‌های پوشیده که باتوم و گاز اشک‌آور و سلاح به دست داشتند و روی ماشین‌های زرهی غول‌آسای سیاه‌رنگ می‌رقصیدند تصاویری فراتر از خلاقیت‌های سالوادور دالی خلق کرد.

     همان مامورانی که در خیابان حضور ‌داشتند تا کسی جرات حضور در میدان‌ها را پیدا نکند، شیرینی و شربت پخش می‌کردند. آن هایی هم که خودشان را به میدان‌ها رسانده بودند دچار یک پرسش بنیادین شدند. این که چرا همه ‌چیز با شادی بعد از برد ایران مقابل مراکش فرق دارد؟ چرا استایل اکثر آدم‌هایی که حضور دارند به یک طبقه خاص می‌خورد؟ چرا تعداد جمعیت حاضر در میدان انقلاب چشمگیر نیست؟ آن ها فراموش نکرده بودند بعد از پیروزی ایران مقابل مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ یا بعد از صعود به جام جهانی ۲۰۱۴ در خیابان‌های شهرهای بزرگ و کوچک چه خبر بود. آنها قفل شدن خیابان‌ها از شمال تا جنوب شهر را دیده بودند. آن ها یادشان نرفته بود که در آن روزها مردم از هر قشر و طبقه‌ای حضور داشتند و در خیابان‌ها جای سوزن انداختن نبود. اما جشن روز جمعه با همه جشن‌های قبل فرق داشت. بخش مردم آن خیلی کمرنگ بود.

    تقابل اجتماعی طرفین

    عده‌ای مصرانه به سیاق چند روز قبل می‌گفتند این تیم ملی، تیم ملی ما نیست. می‌پرسیدند بعد از اتفاقات اخیر مخصوصا وضعیت کردستان و سیستان چرا بازیکنان بعد از گل شادی کردند یا در مورد وریا غفوری هم‌صنفی‌ بازداشتی‌شان که با خیلی از این بازیکنان همبازی بوده، چیزی نگفتند.

     در سمت مقابل طرفداران تیم ملی هم تاکید می‌کردند تیم ملی تا ابد تیم ملی است و این ارتباطی به موضع‌گیری‌های سیاسی ندارد و نباید از بازیکنان فوتبال انتظار کنشگری سیاسی داشت. این دو دسته تا قبل از شروع جام جهانی هم به همین ترتیب در تضاد با هم قرار داشتند. آن دسته از موافقان و مخالفان غیرفوتبالی هم که فهمیده بودند فوتبال بستری شده برای بیان دیدگاه‌های سیاسی در تایید یا اعتراض به حاکمیت نظرات خاص خودشان را داشتند.

    «فوتبال ملی» عرصه‌ای نامناسب برای تسویه حساب سیاسی

    در مقاطع و لحظه‌های مهم تاریخی گا‌ه ورزش، به ویژه فوتبال رنگ و بوی سیاسی نیز به خود گرفته است. برای نمونه بازی آرژانتین با انگلستان در مرحله یک‌چهارم نهایی جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک و آن گل معروف دست خدای مارادونا و «بازی قرن» میان ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ ورزشگاه ژرلان لیون فرانسه، از جمله سیاسی‌ترین بازی‌های هستند که در تاریخ ماندگار شده‌اند. با این اوصاف، آن‌چنان که از نظر گذشت این روز‌ها در نتیجه ناآرامی‌های اخیر ورزش و البته در بطن آن فوتبال ملی در جام جهانی قطر، به شکلی بی‌سابقه سیاست‌زده شده است.

    اکنون بر کسی پوشیده نیست که هر دو سوی ماجرا یعنی هم کیهان و هم رسانه‌های معاند، تلاش دارند به دلیل ماهیت عمومی و فراگیری ورزش فوتبال و مسابقات جام جهانی قطر را برای بر کرسی نشاندن مواضع سیاسی خود مورد استفاده قرار دهند. در نتیجه از سرود ملی خواندن بازیکنان تفسیری دوگانه ارائه می‌شود؛ یکی آن را نماد غیرت می‌داند و دیگری نماد خیانت. یکی نخواندن سرود ملی نماد حرکتی قهرمانانه (مردمی) می‌شناسد و دیگری نماد بی‌غیرتی. شادی بعد از گل را یکی نماد باختن قافیه اخلاق و دیگری نماد غرور ملی قلمداد می‌کند. البته چندین و چند نمونه دیگر از این تفسیر‌های دوگانه قابل ارائه هستند.

    کشمکش دوسویه بر سر یک امکان اجتماعی

    آن‌چه در این بین اتفاق افتاده تمرکز بر فوتبال و مسابقات جام جهانی به عنوان ابزاری برای نیل به اهداف سیاسی است. حضور ایران در مسابقات جام جهانی رخدادی است که توجه اکثریت جامعه را به خود معطوف می‌کند و تمامی اقشار جامعه به شکل ویژه روند برگزاری مسابقات به ویژه حضور تیم ملی را مورد توجه قرار می‌‎دهند. حالا به نظر می‌رسد در هر دو سوی ماجرا شاهد تلاشی مضاعف برای وارد کردن جامعه به بازی‌های تیم ملی هستیم. هم کیهان و هم رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران، قصد دارند به هرگونه کنش فوتبالی و غیر فوتبالی ملی‌پوشان، معنای سیاسی ببخشند. هر یک به طریقی قصد دارند روایت خود را بر اردوی تیم ملی، مسابقات و کنش‌های بازیکنان تیم ملی غالب کنند. اما آن‌چه در میانه این تلاش دو سویه قربانی شده، منافع و وجهه ملی ایران است. در نتیجه عدم تفکیک حوزه‌ها در جامعه ایران امروزین، هم کیهان و هم رسانه‌های معاند، فوتبال ملی ایران را که نماد اعتبار بین‌المللی یک کشور است، به اسارت گرفته‌اند. هر یک قصد دارند روایت خود را برکرسی بنشاند، اما غافل از آن هستند که این رویکرد، هیچ برنده‌ای ندارد.

    قاعده بنیادین یک منازعه سیاسی این است که یک طرف برنده و منتفع و دیگری بازنده و متضرر شود. این همان روندی است که اصطلاح حاصل جمع منفی بر آن اطلاق می‌شود. اما واقعیت امر این است که در این میدان منازعه نه تنها برنده‌ای وجود ندارد، بلکه این اعتبار بین‌المللی ایران و جامعه ایرانی هستند که قربانی می‌شوند. در این میان باید پرسید، در باخت تاریخی مقابل انگلستان، چه کسی برنده بود و چه کسی بازنده؟ یا در بُرد مقابل ولز، چه کسی برنده بود و چه کسی بازنده؟ آیا خارج از آن بود که در بازی اول همه شکست خوردیم و در بازی دوم همه برنده شدیم!‌ ای کاش از همان ابتدا که ماجرای حضور و عدم حضور ایران در جام جهانی مطرح شد، پای منازعات سیاسی به میدان فوتبال ملی و مسابقات جام جهانی کشیده نمی‌شد.‌ ای کاش فوتبال و فوتبالیست‌ها وارد دایره تعریف خودی و غیرخودی نمی‌شدند.‌ ای کاش فوتبال ملی در چارچوب کینه‌ها و تفرقه‌های موجود سیاسی در کشور قرار نمی‌گرفت.‌ ای کاش