کد خبر: 48745 | صفحه ۹ | تولید و تجارت | تاریخ: 18 تیر 1404
فرصتی تاریخی برای عبور از اقتصاد نفتی
ایران، زمین بازی جنگ کریدورها
اکنون اقتصاد ایران در چهارراهی حساس ایستاده است. همزمان با تهدیدها، فرصتی تازه پیشروی سیاستگذاران قرار دارد که اگر آن را درک نکنند، جایگاه ژئواکونومیک کشور بهسادگی از دست خواهد رفت.
نقشه جدید توسعه جهانی با احیای جاده ابریشم چین، کمربند اقتصادی BRI، درعمل نظم کهنه ژئواکونومیک را به چالش کشیده است.
به گزارش برنا،این طرح عظیم، که قلب تپنده آن اتصال چین به اروپا از مسیر آسیای مرکزی و خاورمیانه است، هارتلندِ «هالفورد مکیندر» را بار دیگر در مرکز توجه قدرتهای فرامنطقهای قرار داده.
بر اساس نظریه مکیندر، «هرکس بر هارتلند مسلط شود، بر جهان فرمان میراند»؛ عبارتی که در قرن بیستویکم شاید اغراقآمیز به نظر برسد، اما ردپای آن در رقابت سخت چین و آمریکا آشکار است.
در این میان ایران، با موقعیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک منحصربهفرد خود، تبدیل به یکی از حلقههای طلایی اتصال شرق به غرب شده؛ حلقهای که اگر قطع شود، کریدور زمینی چین به خلیجفارس و سپس اروپا دچار اختلالی جدی خواهد شد.
از قلب اوراسیا تا سواحل خلیجفارس
تنشافزایی در این جغرافیا بیارتباط با پروژههای رقیب BRI نیست. کریدور هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) به پشتوانه آمریکا، هند و اروپا تلاشی است برای دور زدن محور ایران و روسیه.
در سوی دیگر، کریدور شمال-جنوب که از روسیه به قفقاز و سپس جنوب ایران و خلیجفارس امتداد مییابد، مهرهای کلیدی در تقویت جایگاه ایران در نظم جدید حملونقل جهانی است.
هر سه این مسیرها در یک نقطه تلاقی دارند: خاک ایران. همین موضوع، جنگ ژئوپلتیک را از رقابت دیپلماتیک به تهدیدی برای امنیت ملی ایران بدل کرده است.
تهدیدهای امنیتی و اقتصادی
دخالت مستقیم آمریکا در ریملند، کمربند جنوبی هارتلند که خاورمیانه را در بر میگیرد، فراتر از مداخلههای کلاسیک نظامی، بهمعنای تلاش برای تثبیت کریدورهای بدیل BRI است.
افزایش تنشهای نظامی در مرزهای ایران یا حتی حملات محدود به زیرساختهای حساس، میتواند سرمایهگذاران بالقوه را از مشارکت در پروژههای ترانزیتی ایران دور کند.
در سطحی کلانتر، اگر IMEC بتواند مسیر هند به اروپا را بدون نیاز به خاک ایران تثبیت کند، ظرفیت اقتصادی کشور از مسیر ترانزیت آسیای میانه و قفقاز به خلیجفارس تهدید خواهد شد.
افزون بر این، فشار تحریمهای ثانویه آمریکا علیه شرکتهای خارجی سرمایهگذار در پروژههای ایرانی، همچنان میتواند مزیتهای ژئوپلتیک ایران را در حد بالقوه نگه دارد.
با وجود این تهدیدها، موقعیت ایران همچنان غیرقابل جایگزینی است. از نگاه نظریهپردازانی، چون «زبگنیو برژینسکی» که ریملند را «لبه شکننده» هارتلند میدانست، کنترل این کمربند، کلید مهار قدرتهای درون خشکی است. ایران دقیقا در این «لبه شکننده» ایستاده؛ جایی که میتواند نه تنها تهدید، بلکه فرصتی کمنظیر برای نجات اقتصاد وابسته به نفت و آسیبدیده از تحریمها باشد.
اگر سیاستگذاری در تهران بتواند فضای تنش را مدیریت و از آن برای امضای قراردادهای ترانزیتی پایدار استفاده کند، درآمدی مطمئن و بلندمدت از عبور کالا و انرژی نصیب کشور خواهد شد.
عبور از نفت
شاید بزرگترین دستاورد جنگ کریدورها برای ایران، شفاف شدن ارزش واقعی موقعیت جغرافیاییاش باشد؛ مزیتی که در دهههای گذشته، بارها قربانی سوءمدیریت و نزاعهای سیاسی شده است. در رقابت امروز، هر چه سطح تنش در مسیرهای رقیب بیشتر شود، ارزش امنیت نسبی مسیر ایران بالاتر میرود. ایران با سرمایهگذاری در زیرساختهای بندری جنوب، توسعه خطوط ریلی از شمال به جنوب و پیوند دادن بنادر چابهار و بندرعباس به شبکه حملونقل اوراسیا، میتواند به «پلِ واقعی» شرق به غرب بدل شود.
در چنین سناریویی، حتی در شرایط تحریم نفتی، درآمد ترانزیت کالا میتواند بخشی از کسری بودجه مزمن دولت را جبران کند و نقشی حیاتی در کنترل تورم ایفا کند.
افزون بر این، تمرکز چین بر کاهش وابستگی به مسیرهای دریایی تحت کنترل آمریکا، موقعیتی مضاعف برای ایران خلق کرده است.
مسیر زمینی چین-قزاقستان-ترکمنستان-ایران-خلیجفارس، نه تنها امنیت انرژی چین را تقویت میکند، بلکه درآمد ترانزیت ایران را چند برابر خواهد کرد.
به موازات این مسیر، تقویت کریدور شمال-جنوب، همکاری استراتژیک تهران و مسکو را وارد فاز تازهای میکند؛ اتحادی که میتواند کفه موازنه ژئوپلتیک را در برابر کریدور IMEC سنگینتر کند.
سناریوهای پیشرو و تاثیر جهانی
با نگاه به روند تحولات، سه سناریوی اصلی قابل تصور است. در سناریوی نخست، جنگ کریدورها شدت میگیرد و رقابتهای نیابتی به درگیریهای پراکنده در هارتلند و ریملند کشیده میشود.
در این صورت، امنیت انرژی اروپا، امنیت حملونقل کالا در تنگه هرمز و مسیرهای پیرامونی بهشدت آسیبپذیر میشود و بهای انرژی در بازار جهانی بیثبات خواهد شد.
در سناریوی دوم، قدرتهای بزرگ به سمت مدیریت تنش و تقسیم منافع روی میآورند؛ در این حالت، رقابت IMEC و BRI به جای میدان نبرد، در میدان رقابت اقتصادی و استانداردسازی زیرساختها دنبال خواهد شد. چنین توافقی، تجارت جهانی را از شوکهای جدید انرژی در امان نگه میدارد و بستر همکاری چندجانبه را تقویت میکند.
در سناریوی سوم، گسترش فناوریهای نوین حملونقل و دگرگونیهای ژئوپلتیک، بخشی از اهمیت مسیرهای زمینی سنتی را کاهش میدهد.
در این وضعیت، مزیت نسبی ایران در ترانزیت بهتنهایی کافی نخواهد بود و رقابت به کیفیت خدمات لجستیک و سرمایهگذاری در زیرساختهای فناورانه منتقل میشود.
هر یک از این سناریوها، اقتصاد جهانی را بهنوعی متاثر خواهد کرد؛ از تغییر الگوی تامین انرژی گرفته تا جابهجایی نقشه سرمایهگذاری در آسیا و خاورمیانه.
ایران، اگر چه در مرکز این بازی قرار دارد، اما نقش اصلی را سیاستهای قدرتهای بزرگ بازی خواهد کرد؛ بازیگرانی که هر لحظه ممکن است کفه ترازو را به نفع یک مسیر و علیه دیگری تغییر دهند.
اکنون اقتصاد ایران در چهارراهی حساس ایستاده است. همزمان با تهدیدها، فرصتی تازه پیشروی سیاستگذاران قرار دارد که اگر آن را درک نکنند، جایگاه ژئواکونومیک کشور بهسادگی از دست خواهد رفت.
اما اگر «برنامهریزی هوشمندانه» جایگزین روزمرگی شود، این جنگ کریدورها میتواند ایران را از اقتصاد نفتمحور، به اقتصاد ترانزیتمحور برساند؛ مسیری که شاید بزرگترین فرصت در دل تهدیدها باشد.