سرمقاله

انتخابات با طعم قومیت‌گرایی! / محمدعلی وکیلی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • با مهمانان برنامه 1001 شبکه نسیم بیشتر آشنا شوید!
  • خدمات دیجیتال رایگان ایرانسل برای مشترکان فیبر نوری
  • با مترو به کدام جاذبه‌های استانبول دسترسی داریم؟
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 24453  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 07 اسفند 1402
    چهره‌ای که زمانی برای غذا پختن حرص می‌زد!
    «آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، ورزش (کشتی و وزنه‌برداری) هر کدام در دوره‌ای علاقه من را به خود جلب می‌کرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت - ده‌سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص می‌زدم و همواره از درس گریزان بودم.»
    به گزارش ایسنا، ششم اسفند سالروز تولد هوشنگ ابتهاج است؛ ‌ اگر ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ سایه دنیایش را عوض نکرده بود، ‌ امروز باید تولد ۹۶ سالگی‌اش را جشن می‌گرفتیم.
    او در زندگینامه خودنوشتی که در سی‌وچهارمین شماره از نشریه «حافظ» (شهریور ۱۳۸۵) منتشر شده، نوشته است: «من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» به‌شمار می‌رفتم. بعد از من سه تا دختر به‌دنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانواده‌ام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده‌سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم می‌پرسید، زارزار گریه می‌کرد و می‌گفت که یک پسر دارم که آن هم دیوانه است. هرچه می‌گفتند: خانم‌جان! پسربچه‌ها این‌طورند و بزرگ می‌شوند، خوب و عاقل می‌شوند، می‌گفت که دیگر کی می‌خواهد عاقل شود؟
    خیلی اذیت‌کننده و آزارگر بودم. یک بچه کوچک‌تر از خود را با طناب می‌بستم و از درخت آویزان می‌کردم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزه‌میدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسه قاآنی که پشت خانه ما در سبزه‌میدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آن‌جا برای کلاس هشتم به مدرسه شاپور رفتم که کلاس‌های چهارم و پنجم متوسطه را آن‌جا خواندم. در مورد من می‌گفتند که: او در پی آموختن و یادگرفتن است اما در درس و کار مدرسه چندان کوشا و ساعی نیست و زیاد به آن توجه نشان نمی‌دهد. آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، ورزش (کشتی و وزنه‌برداری) هر کدام در دوره‌ای علاقه من را به خود جلب می‌کرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت - ده‌سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص می‌زدم و همواره از درس گریزان بودم. چنان‌که هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسه تمدن نام‌نویسی کردم، در آن‌جا کلاس پنجم متوسطه را رد شدم، بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم».
    نخستین پیش‌بینی‌ برای شاعری آینده‌دار
    او نخستین اثرش را با نام «نخستین نغمه‌ها» در آغازین روزهای جوانی و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد؛ عبدالعلی طاعتی، نویسنده، شاعر و روزنامه‌‏نگار فقید اهل رشت که از همکاران دهخدا در تألیف «لغت‏نامه» بود در مقدمۀ این کتاب نوشت: «این نخستین بار است که شاعری ۱۹ساله اهل گیلان، نخستین سروده‌های خود را به صورت کتابی مستقل انتشار می‌دهد. گیلان را به نداشتن و نپروریدن شاعر در همه جا مشهور کرده‌اند و این راست نیست… این مجموعه شعر گواهی بر شاعرپروری گیلان است. …به زودی خواهد رسید روزی که گوینده این دیوان به یاری خدا شاعری بزرگ گردد.»
    او در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام «گالیا» شده بود که در رشت زندگی می‌کرد و این عشق موجب سرودن شعرهای عاشقانه‌ای شد که در آن روزها سروده است. سال‌ها بعد نیز البته ابتهاج شعری را با نام «دیرست گالیا…» با اشاره به‌همان روابط عاشقانه و درگیرودار مسائل سیاسی ایران سرود.
    ابتهاج با انتشار کتاب «شبگیر» که حاصل سال‌های پرتب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است، به شعر اجتماعی روی آورد.
    شعر سایه و موسیقی
    اما خوانده شدن شعرهای ابتهاج از دهه ۵۰ و با حضور در رادیو آغاز شد؛ در فاصله‌ سال‌های ۱۳۵۰ - ۱۳۵۶ برنامه‌ گل‌های تازه و گلچین هفته را که از رادیو ایران پخش می‌شد، سرپرستی می‌کرد. پس از حادثه ۱۷ شهریور میدان ژاله، او به‌همراه محمدرضا لطفی و حسین علیزاده از رادیو استعفا کرد. محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، حسین قوامی، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی و علیرضا قربانی ازجمله خوانندگانی هستند که شعرهای ابتهاج را خوانده‌اند.