کد خبر: 5067 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 25 بهمن 1401
با خانِ «خندوانه» خداحافظی نکردیم که رفت!
سرنوشت «کلاه قرمزی» در انتظار «جناب خان»؟
از روزی که غیبش زد، لبوها یخ کردهاند، باشگاه پاریسنژرمن بیسروصاحب شده و «احلام» دیگر خواستگار ندارد. میلیونها ایرانی دلتنگِ آوازهخوانیِ خوزستانیاش هستند، سراغش را میگیرند اما کسی نمیداند حالا کجاست.
اهل جنوب بود و لب که به آواز میگشود، ظرف شادی در دلِ تماشاچیها چپه میشد. به مهماننوازی معروف بود و برای مهمانها از هر دری سخنی میگفت. خاطرهها را با آبوتاب آبادانی ـ شما بخوانید غُلوشده ـ تعریف میکرد و با همه گرم میگرفت.
«جنابخان»، عروسک محبوب سالهای اخیر، ناگهان از دیدهها رفت و مثل دیگر دوستانِ عروسکیاش به خاطرات پیوست.
خداحافظی او با بینندهها هم محدود به یادداشتی شد که محمد بحرانی (صداپیشه عروسک) تیر ماه امسال در فضای مجازی نوشت و در همان جا احتمال داد که شاید «خندوانه» به تاریخ بپیوندد.
لبوفروشِ پرحاشیه شبکه نمایش خانگی
به گزارش ایسنا، «جنابخان» از دلِ «کوچه مروارید» در سال ۱۳۹۳ به «خندوانه» رسید. سریالی که اولین مجموعۀ عروسکی شبکۀ نمایش خانگی بود و عروسکهای مختلفی در آن نقش بازی میکردند. یکی از آن عروسکها هم همین لبوفروشِ پرحاشیه با صداپیشگی محمد بحرانی و عروسکگردانی مهدی برقعی و حامد ذبیحی بود. صدای جنابخان نقطۀ قوت او بود؛ محمد بحرانی که صداپیشگیِ «ببعی» و «آقای همساده» در مجموعه کلاه قرمزی را نیز بر عهده داشت، توانست با بداههپردازی در کلام و شکارِ کلمات از دهانِ مهمانان «خندوانه»، بهسرعت تکیهکلامی را خلق کند. بعضی از این عبارات همچنان میان مردم کاربرد دارد؛ مثل «میام بِراتا»، «هههههه و…»، «میبافُمِت»، «ستاره بچینی» و ... .
بحرانی، پیشتر دربارۀ مالکیت این عروسک گفته بود: «مالک اصلی جنابخان مردمی هستند که به آن روح بخشیدهاند».
برادران «جنابخان» همخونِ او نیستند!
بسیاری از افراد پس از آنکه برای اولینبار با «جنابخان» مواجه شدند، گمان بردند که او یک کپیِ دستنشانده از عروسک مجموعههای «ماپت شو» و «سسمی استریت» باشد اما این ادعا از سوی سعید سالارزهی صاحبامتیاز عروسک جنابخان تکذیب شد. هرچند، از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، پسرک بنفشچُردۀ ما آنقدرها هم به «تلی مانستر»، «اِلمو» و «فوزی خرسه» بیشباهت نیست. حتی اگر اسمش را کُپی نگذاریم، میتوان آن را الهامگرفته از این سبک عروسکهای «ماپت» بدانیم که از قضا طرفداران زیادی هم بین مردم دنیا داشتهاند.
خانِ خندوانه
«جنابخان» از سال ۱۳۹۴ به فصل سوم مجموعۀ «خندوانه» اضافه شد اما گاه به دلیل درگیری میان سازندگان و مالک وقت عروسک، بهصورت ناپیوسته در برخی از فصلها حضور داشت، تا اینکه با سپردن مالکیت حقوقی عروسک به صداوسیما، پس از قطع «خندوانه» در تابستان امسال، او هم دیگر در تلویزیون ظاهر نشد. و حالا با اظهار نظر پیمان جبلی ـ رئیس صداوسیما ـ درباره ساخته نشدن «خندوانه» حداقل در آینده نزدیک، به نظر میرسد حضور جناب خان را در قالب گذشته باید منتفی بدانیم.
«جنابخان» از دیده برفت اما از دل نه
فرقی نمیکند، پای عروسکهای خوش ساخت که به هر برنامه باز شود، پیر و جوان را پای قصّه مینشاند. اگر بگوییم در سالهای اخیر، جنابخان یکّه و تنها بخشی از چراغ تلویزیون را روشن نگه داشته بود، یاوه نیست. چون در روزگاری که پیکر آنتن صداوسیما نحیف شد و گاه به تکرارِ مکررّات میپرداخت، «جنابخان» از دلِ آبادان به استودیوی «خندوانه» آمد و با جذب مخاطب کودک و بزرگسال، به یکی از ستونهای جام جم تبدیل شد. اما تمام خاطرات جنابخان مثل برف مقابل آفتاب، ذرهذره آب و درنهایت تمام شد.
از آنجا که این عروسک، مستقل از «خندوانه»، طرفداران خاص خود را داشت، بعد از اعلام رسمی اتمام برنامه، درخواستهایی برای گردانندگانش ارسال شد تا درصورت امکان، فعالیت او در برنامهها و پلتفرمهای دیگر ادامهدار شود که این امر عملاً غیرممکن بود؛ چراکه حقوق مادی و معنوی جنابخان از جایی به بعد تنها به سازمان صداوسیما تعلق دارد. تاکنون از سوی سازندگان او هیچ اعلام رسمی مبنی بر ساخت مجموعۀ جدیدی یا فعالیت مجدد او عنوان نشده و این نگرانی وجود دارد که شاید سرنوشت «جنابخان» مانند «کلاهقرمزی» و عروسکهای قدیمیتر، درنهایت به آرشیوهای تلویزیون یا اگر خوش شانس باشد در موزه عروسکهای شهرک غزالی منتج شود.
تلویزیون باید دلِ برنامهسازان را به دست آورد
سالهاست تلویزیون با انتقادی مبنی بر کنار گذاشتن یکباره مجریها، کاراکترها، برنامهها و برنامهسازانی که محبوب میشوند، مواجه است. و در این راستا برنامههای زیادی مثل «نود»، «کلاهقرمزی»، سریال «پایتخت»، «دورهمی»، «خندوانه»، «عصرجدید» و ... بدون خداحافظی از آنتن حذف شدهاند. مجموعههایی که هرکدام سرمایهای عظیم برای رسانه ملی محسوب میشوند و سالها زمان و هزینه صرف شده است تا به جایگاهی برسند که تلویزیون بتواند از آنها در جهت تعامل بیشتر با مخاطب بهره ببرد. حالا مسئلهای که بیش از هر مقولهای مخاطبان تلویزیون را تحت تأثیر قرار میدهد، فقدان جرقهها یا اصطلاحا بِرندهایی است که بیننده را پای تلویزیون به تماشا ترغیب کند. پس میتوان گفت در شرایط فعلی که صداوسیما با چالش جذب مخاطب مواجه است، دستکم یا باید تلاش کند تا جایگزینهای جدیدی را برای رفتهها معرفی کند و یا اینکه با سازش و تعامل با برنامهسازانِ کهنهکارتر، به بازتولید برندهای مطرحش بپردازد.