کد خبر: 12264 | صفحه ۱ | تاریخ: 21 تیر 1402
درباره کتاب تویی به جای همه اثر سید مهدی شجاعی
یادداشتی مبتنی بر احساس بر کتابی مبتنی بر تاریخ صادق کرمیار
نوشتن که جای خود دارد، حتی خواندن کتاب هم در شرایط روحی ویرانگر کنونی برایم قابل تصور نبود.
کتاب - تویی به جای همه - از سید مهدی شجاعی را از روی کنجکاوی لحظه ای تورق کردم. چند صفحه که گذشت کنجکاوی تبدیل به کشش و بعد همدلی شد.
نخست فکر کردم چه چیزی باعث شده تا در این بی حوصلگی گاهی با آه و گاهی با اشک به خواندن کتاب ادامه دهم. اما چون همیشه خودم را به متن سپردم و اجازه ندادم وجه نقادانه ذهنم در کار خواندن دخالت کند.
به خود آمدم و دیدم در مدت دو روز ناپیوسته کتاب ۴۰۰ صفحه ای را خوانده ام.
حالا وقتش بود تا به پرسش نخست خود پاسخ دهم که چه چیزی در متن بود که تا انتها مرا جذب خواندن کرد؟
از واقعه عاشورا و مصیبت های اباعبدالله سلام الله علیه بسیار خوانده و شنیدهایم، اما کمتر نسبت به مصیبتهای بازماندگان بعد از فاجعه می دانیم.
کسی که دچار مصیبتی میشود، همه نزدیکان و حتی بیگانگان با او همدلی میکنند، اما مصیبت اصلی وقتی آغاز می شود که دوستان و فامیل و آشنایان لاجرم به زندگی خود بازمیگردند و تو میمانی با مصیبتی که تازه آغاز شده است.
در فاجعه بزرگی چون عاشورا و در بزرگ ترین مصیبت تاریخ در کربلا مصیبت بازماندگان معصوم چون علی بن حسین ملقب به سجاد تازه وقتی آغاز میشود که وارد مدینه، شهر پیامبر و خانه سیدالشهدا علیه السلام میشود.
هوشمندی نویسنده در به تصویر کشیدن مظلومیت این خاندان در انتخاب همین مقطع تاریخی جلوه می کند؛ برشی از تاریخ که اگر نگوییم هیچ روایتگر تاریخی دستکم می توان گفت کمتر روایتگری به آن پرداخته است.
در همین مقطع است که هم اوج مظلومیت خاندان پیامبر آشکار می شود و هم اوج رفتار زیرکانه، الهی و پیامبرگونه امام سجاد علیه السلام بروز و ظهور پیدا می کند و خواننده تازه احساس می کند هیچ شناختی از امام سجاد ندارد.
بخش دیگری از زیبایی این روایت داستانی-تاریخی در جایی است که زاویه روایت به دست شیطان سپرده می شود؛ شیطانی که تصور می کند با شکل دادن به فاجعه عاشورا به بزرگ ترین پیروزی خود در طول تاریخ بشری دست یافته و دچار غروری صدچندان می شود که البته وجود امام سجاد این پیروزی را بر او تلخ می کند.
اساسا ماجراها و شخصیتهای نقش آفرین در این کتاب کاملا مستند به سیاهههای تاریخی و مستندات قرآنی و نیز روایتهای پیامبر صلواتالله علیه هستند، اما در تقریبا تمامی روایتهای تاریخی از ابی مخنف، طبری و روضه الشهدا گرفته تا متون جدید از نویسندگان معاصر که به عدد انگشت یک دست هم نمی رسند، ذره ای از زبان مطنطن تاریخی فاصله نگرفته اند و از همین روست که نسل جدید نمی تواند با این متون ارتباط برقرار کند و در نهایت ترجیح می دهد کمبود دانش و درک تاریخی خود را با سوگواری و علم و کتل که در جای خود ضروری است، جبران کند.
اما نویسنده کتاب -تویی به جای همه- با زبانی بینابین و نزدیک به نسل امروز، کوشیده تا هم سنت تاریخی سوگواری را پاس بدارد و هم به درک و دریافت مخاطب جوان امروز از تاریخ ناگفته عاشورا بیافزاید.
به طور معمول نویسندگان حتی معاصر چنان غرق فرم و سند تاریخی و زبان و... میشوند که فراموش میکنند به ویژگی های مخاطب خویش بی اندیشند و پیش فرض آنان از مخاطب کتابشان، شیعیان مومنی هستند که در دستجات سوگواری در ایام دهه نخست محرم می شناسند. اما شجاعی در کتاب خود به گونه ای رفتار کرده که مخاطب ادیان دیگر و حتی مخاطب غیر دینی نیز می تواند با متن ارتباط برقرار کند. این ارتباط هم از جنس اطلاعات و دانش تاریخی است و هم آمیخته با احساس یک خواننده رمان است در همذات پنداری با قهرمان داستان.
و من از خواندن این کتاب لذت بردم.