کد خبر: 12279 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 21 تیر 1402
شاعر نامدار ایرانی در سن 83 سالگی درگذشت
وداع با پسرکی به نام احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت. در تماس با ماهور احمدی، دختر این شاعر و نویسنده پیشکسوت، این خبر تأیید شد.
احمدرضا احمدی سالها بود که از ناراحتی قلبی رنج میبرد و بارها در بیمارستان بستری شده بود.
یکی از دفاتر شعر معروف او پسرکی به نام «احمدرضا احمدی گم شده است» بود .این شاعر که در آغاز ورودش به دنیای شعر مورد حمایت فروغ فرخزاد قرار گرفت، از آغازگران سبک موج نو در دهه ۴۰ بود و در حوزه ادبیات کودک نیز فعالیتهای چشمگیری داشت. احمدی در سالهای اخیر به نقاشی نیز رو آورده بود.
احمدرضا احمدی متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان بود. از آثار او در حوزه شعر میتوان به «دفترهای واپسین»، «دفترهای سالخوردگی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «روزی برای تو خواهم گفت» و از آثارش در حوزه کودک و نوجوان میتوان به «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، «دخترک ماهی تنهایی» و «مزرعه گلهای آفتابگردان» اشاره کرد.
احمدرضا احمدی، شاعر بزرگسالان و نویسنده کتابهای کودکان، که از آغاز دهه ۱۳۴۰ کار فرهنگی خود را در گستره شعر نو بزرگسالان آغاز کرد و به عنوان شاعری از موج نو شعر فارسی در محفلهای فرهنگی و ادبی شناخته شد، در پایان همین دهه با آشنایی با بخش انتشارات کانون پرورش فکری در زمینه داستانهای کودکان نیز به تجربهآزمایی پرداخت.
احمدرضا احمدی فرزندی از سرزمین کرمان است. در سال ۱۳۱۹ در این شهر به دنیا آمد و دوره دبستان را نیز در آن به پایان رساند، سپس به تهران آمد و دیپلم خود را از دارالفنون گرفت. پس از آن برای دو سال در کرمان به آموزگاری پرداخت اما این کار با روحیه او سازگار نبود.
هنگامی که کانون پرورش فکری کودکان پایهگذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش میدادند تا روند نگارش و انتشار کتابهای کودک فارسی – پایه شکل بگیرد.
در این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. در دهه ۵۰ احمدی خود به استخدام کانون درآمد و بخش موسیقی این نهاد را پیش میبرد و در همین زمینه نیز کارهای باارزشی در زمینه موسیقی کودک یا ادبیات همراه با موسیقی با مدیریت او منتشر شد. اما کار نوشتن داستانهای کودکان را به جز کتاب یادشده تا سال ۱۳۶۴ که کتاب «هفت روز هفته دارم» دیگر ادامه نداد. این کتاب البته غیرداستان بود. در سال ۱۳۶۸ او داستانهای «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» و «نوشتم باران، باران بارید» را منتشر کرد.
از سال ۱۳۶۹ با همکاری نادر ابراهیمی مجموعه کتابهایی را به نگارش و انتشار درآورد که کار او را در این گستره تثبیت کرد.
«ناگهان چراغها روشن شدند»، «عروس و داماد زیر باران»، «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود»، «کبوتر سفید کنار آینه، «بهار بود»، «شب روز اول و صبح روز هفتم»، «پسرک تنها روی برف»، «برف هفت گل بنفشه را پوشاند»، «نوشتم باران، باران بارید»، «نشانی»، «روزی که مه بیپایان بود»، «رنگینکمانی که همیشه رخ نمیداد»، «در باغچه عروس و داماد روییده بود»، «اسب و سیب و بهار»، «شب یلدا قصه بلندترین شب سال»، «خواب یک سیب، سیب یک خواب»، «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم»، «حوض کوچک، قایق کوچک»، «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود»، «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد»، «روزهای آخر پاییز بود»، «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود»، «نوشتم باران، باران بارید»، «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری»، «هفت روز هفته دارم» ، «هفت کمان هفترنگ»، «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید»، «مزرعه گلهای آفتابگردان»، «ناگهان چراغها روشن شدند»، «مسافران هواپیمای سفید رنگ»، «دخترک ماهی تنهایی»، «پسرک و دوازده ماه سال»، «پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»، «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، «قصههای پدربزرگ»، «در باغ بزرگ باران میبارید»، «دخترک ماهی تنهایی»، «پروانه روی بالش من به خواب رفته بود»، «سفر»، «پروانه روی بالش من به خواب رفته بود»، «باران دیگر نمیبارید» و «این همه بادکنکهای رنگی» از آثار بهجامانده از این شاعر و نویسنده است.
خلاصه زندگینامه احمدرضا احمدی
پدر او کارمند وزارت دارایی بود. احمدرضا کوچک ترین فرزند خانواده 7 نفری بود. جد پدری وی ثقة الاسلام کرمانی و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و سپس با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دوره دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال 1345 دوره خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد.
سبک ادبی احمدرضا احمدی
او بنیانگذار سبک موج نو است که تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر گذاشت. آشنایی عمیق احمدرضا با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی باعث شد او رویکردی کاملاً تازه را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. او از بیستسالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت و اولین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» در سال 1340 منتشر کرد که مورد توجه جامعه ادبی و منتقدان آن دوران قرار گرفت. رویا و تخیل دو عنصر مهم آثار او هستند که میتوان گفت سبک سورئال دارد. او پیشگام سورئالیسم در ادبیات کودکان شناخته شده است.
فعالیت سینمایی احمد رضا احمدی
احمدی در فیلم پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی ایفای نقش کرده است. او با کارگردانهای دیگری از جمله رخشان بنی اعتماد کار کرده است و در فیلم بانوی اردیبهشت به عنوان گوینده گفتار متن فیلم حضور داشته است. او همچنین برای «نار و نی» نیز گوینده متن فیلم بوده است. علاوه بر آن برای «ملک خورشید» به کارگردانی علی اکبر صادقی نویسندگی کرده است. احمدرضا احمدی تجربه دستیاری کارگردان م داشته است و در فیلم پنجره به کارگردانی جلال مقدم، دستیار کارگردان بوده است.
همکاری احمدرضا احمدی با آهنگسازان
احمدرضا احمدی در چندین اثر موسیقی با نوازندگان و آهنگسازان مطرح کشور همکاری کرده است. یکی از این آثار آلبوم موسیقی دور تا نزدیک ساخته هوشنگ کامکار است که در آن شعر خوانی کرده است. شعرخوانی در آلبوم در شب سرد زمستانی ساخته فریبرز لاچینی و آواز محمد نوری با دکلمه اشعار نیمایوشیج و دکلمه اشعار سهراب سپهری در آلبومی به نام در گلستانه با صدای شهرام ناظری از دیگر آثار او است.
آثار احمدرضا احمدی برای کودکان
احمد رضا احمدی چندین کتاب برای کودکان به نگارش درآورده است. در سال 87 حتی تندیس مداد پرنده از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به احمدرضا احمدی اهدا شد. در سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود. تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رؤیایی، نصرت رحمانی و…) از جمله فعالیتهای وی در کانون بودهاست.
نمایشگاههای نقاشی احمدرضا احمدی
اولین نمایشگاه انفرادی نقاشیهای احمدرضا احمدی با عنوان «هزار اقاقیا در چشم تو هیچ بود»، اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ و در گالری کاما برگزار شد.
وی در نمایشگاههای گروهی «۹۷+» (اسفندماه ۱۳۹۷- گالری افرند)، «دو از هزاران» (آبان ماه ۱۳۹۸- گالری الهی)، «گلگشت» (آذرماه ۱۳۹۸- گالری سروناز) و «کلکسیونر ۵» (بهمن ماه ۱۳۹۸- گالری آرتیبیشن) شرکت کرده است. دومین نمایشگاه انفرادی آثار نقاشی احمدی با عنوان «لکهای از عمر بر دیوار بود» شهریور سال گذشته در گالری اُ برپا شد.
اگر احمد رضا اجمدی نبود
شمس لنگرودی میگوید: شعر موج نو که بانی آن احمدرضا احمدی بود، نتیجه رودرروییِ دیالکتیکی با زیباییشناسی نیما بود؛ مخالف نیما بود. او همچنین میافزاید: اهمیت احمدی این است که سرشاخه بسیاری از جریانات شعری شده و اگر احمدرضا نبود احتمالاً بسیاری سبک و سیاق دیگری پیدا میکردند.
این شاعر و پژوهشگر در پی درگذشت احمدرضا احمدی، در گفتوگو با ایسنا درباره اهمیت شعر این شاعر فقید اظهار کرد: در سالیان گذشته، برای اینکه یک مکتب هنری یا فکری به مکتب دیگری تبدیل شود، دههها طول میکشید؛ شاید ۱۰۰ سال و ۲۰۰ سال طول میکشید که مثلا سبک خراسانی به سبک عراقی تبدیل شود. در جهان معاصر و در روزگاری که به مدرنیته وارد میشویم، زمانِ تحولات طولانی نیست و در کوتاهمدت اتفاق میافتد. بعد از اینکه نیما یوشیج تحولی در شعر ایجاد کرد، شعر معاصر وارد انواع دگرگونیها شد که محل بحث ما نیست؛ اما دو جریان شاخص بودند: یکی شعر سپید و دیگری موج نو که بانی آن احمدرضا احمدی بود. شعر سپید ادامه زیباییشناسی نیما بود اما موج نو رودرروی نیما. موج نو نتیجه رودروییِ دیالکتیکی با زیباییشناسی نیما بود؛ مخالف نیما بود. یعنی اگر نیما نبود موج نو که مخالف او بود نیز به وجود نمیآمد.
او با بیان اینکه شعر احمدرضا احمدی پاسخی به زیباییشناسی شعر نیمایی است، توضیح داد: نیما یوشیج میگفت شعر حتماً باید وزن داشته باشد، حتماً پیامرسان باشد و حتماً نمادین باشد؛ و اولین کسی که سر بلند کرد و گفت لازم نیست شعر وزن داشته باشد، لازم نیست نماد داشته باشد و لازم نیست پیام داشته باشد، احمدرضا احمدی بود با کتابی به نام «طرح» که در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد. جایگاه احمدرضا احمدی آنجا بود که زیباییشناسی شعر نو را که با مختصاتی مشخص قوام پیدا کرده بود به هم ریخت و زیباییشناسی مدرن دیگری را به وجود آورد.
شمس لنگرودی تأکید کرد: اهمیت شعر احمدرضا از این جهت است که بسیاری از قید و بندهای شاید نالازم شعر را از شعر نیمایی گرفت؛ احمدرضا آمد گفت لازم نیست بگوییم منظور ما از شب، دیکتاتوری است؛ بلکه منظور من خود شب است. احمدرضا احمدی میخواست مانند شوپنهاور شعر را به موسیقی نزدیک کند و مفهوم و پیام بهانهای نشود که برای شعر ارزش قائل شویم بلکه مانند موسیقی، خود هارمونی درونی اثر هنری برای آن ارزش بیاورد. در این زمینه میتوان بحث کرد که خود احمدرضا احمدی آیا توانست به این مهم دست پیدا کند یا نه، که البته بحث دیگری است.
این شاعر و نویسنده ادامه داد: اعتبار و ارزش شعر احمدرضا احمدی در بنیانگذاری جریان شعری بود که بیش از اینکه به ابزار شعری نیازمند باشد؛ مانند وزن و قافیه و پیام به جوهر شعر اعتنا شد. اگرچه بعدها سبک و روش احمدی عوض شد؛ اما جایگاهش به این سبب بود.
نویسنده «تاریخ تحلیلی شعر نو» خاطرنشان کرد: احمدرضا سرشاخه جریانات شعرهای دیگری چون شعر حجم، شعر دیگر و انواع و اقسام شعر با نامهای مختلف بود. اگرچه خود این شاعران نمیگویند که تحتتأثیر مستقیم یا غیرمستقیم زیباییشناسی احمدرضا احمدی هستیم، اما اهمیت احمدی این است که سرشاخه بسیاری از جریانات شعری شده و اگر احمدرضا نبود احتمالاً سبک و سیاق دیگری پیدا میکردند.
او درباره ورود احمدی در حوزه کودک و نوجوان و تأثیر و موفقیتش در ادبیات کودک و اینکه چقدر در این حوزه موفق بوده است، گفت: احمدرضا احمدی یکی از اولین چهرههایی بود که در کانون پرورش فکری شاغل شد و در آنجا با ادبیات کودک آشنا شد و در آنجا کتاب داستانی برای کودکان نوشت. موفقیت او را در این حوزه باید کارشناسان ادبیات کودک بگویند؛ اما علت، حضورش در کانون بود. ما در کانون همکار بودیم. او در آنجا کارهای دیگری هم میکرد و مسئول قسمت تولید موسیقی بود و برای همین اطلاعات خوبی در زمینه موسیقی داشت. در واقعش شغلش بود و کار موسیقی نمیکرد.
شمس لنگرودی که خود نیز در حوزه بازیگری و موسیقی هم فعالیت میکند درباره طبعآزمایی احمدی در هنریهای دیگر از جمله نقاشی گفت: باید نقاشها درباره نقاشیهای او نظر دهند. به نظر من همه هنرها بهنوعی به یکدیگر مربوط هستند؛ و اینکه بگوییم هنرمند وارد حوزههای دیگر نشود و فقط در حوزه خود بماند فکری ارتجاعی و احمقانه است. فروغ فرخزاد شعر میگوید اما با ابراهیم گلستان به حوزه فیلم میرود و میبیند سینما جذابیت دارد و «خانه سیاه است» را میسازد. فروغ وارد حوزه نقاشی هم شده بود. اینها مانعی برای هم نیستند و ممکن است در یکی از حوزهها وارد شود که با کارکردن در آن رشته موفقتر شود و در حوزه دیگری کمتر موفق شود. احمدرضا احمدی پس از مدتها خانهنشینی، خسته شد و به نقاشی رو آورد، برای خیلیها پیش میآید که بهسوی هنر دیگری میروند. کیارستمی سینماگر بود و به هر دلیلی سراغ شعر رفت و شعر هایکو چاپ کرد و مطرح هم شد. هنرها همریشهاند.