کد خبر: 13727 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 21 مرداد 1402
کوروش صفوی در 67 سالگی درگذشت
فقدان زبانشناس بیتکرار
کورش صفوی در ۶۷ سالگی از دنیا رفت. بسیاری از اندیشمندان او را یکی از بزرگترین زبان شناسان و مترجمان عصر حاضر می دانستند. پژوهشهای او در زمینهٔ معناشناسی، نشانهشناسی، رابطهٔ زبانشناسی و ادبیات و تاریخ زبانشناسی بود.
صفوی دارای پژوهشهای متعددی در زمینه معنیشناسی، نشانهشناسی، رابطه زبانشناسی و ادبیات و تاریخ زبانشناسی میباشد. وی که مدرک کارشناسی زبان آلمانی را از مدرسه عالی ترجمه و کارشناسی ارشد و دکتری زبانشناسی را از دانشگاه تهران اخذ کردهاست از سال ۱۳۵۶ به استخدام دانشگاه علامه طباطبائی درآمد و عضو هیئت علمی گروه زبانشناسی آن دانشگاه شد. کوروش صفوی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در آلمان و اتریش به پایان برد و در سال ۱۳۵۰ به تهران بازگشت. به دلیل نپذیرفتن دیپلم اتریش از سوی ایران وادار شد در همان سال مجدداً به دبیرستان برود و از دبیرستان هدف ۴ آن ایام دیپلم ریاضی بگیرد. سپس به رشته زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران رفت و سال بعد انتقالی به مدرسه عالی ترجمه گرفت و در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ لیسانس از این دانشگاه شد.
در همان سال برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت؛ و پس از یک فصل تحصیل در رشته زبانشناسی در دانشگاه دولتی اوهایو و دو نیمسال تحصیل در ام.آی. تی، به دلیل بیماری پدر به ایران بازگشت و در سال ۱۳۵۶ وارد دوره کارشناسی ارشد زبانشناسی دانشگاه تهران شدن و موفق شد در سال ۱۳۵۸ و پیش از انقلاب فرهنگی ارشد خود را بگیرد. وی در همان سال ۱۳۵۶ ابتدا به صورت حقالتدریسی سپس به صورت قراردادی و پیمانی به استخدام دانشکده علوم و ارتباطات درآمد. وی نزدیک به ده سال پس از اخذ کارشناسی ارشد خود و هنگامی که دوره دکتری زبانشناسی دانشگاه تهران دوباره بازگشایی شد، وارد این دوره شد و در سال ۱۳۷۲ دکتری زبانشناسی خود را از این دانشگاه گرفت.
این زبانشناس و مترجم که سالها در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس میکرد زاده ۶ تیر ۱۳۳۵ در تهران بود.
فرزان سجودی، زبانشناس و استاد دانشگاه در صقحه شخصی خود نوشته است: «افسوس. کورش صفوی درگذشته است. یادش گرامی.»
کورش صفوی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در آلمان و اتریش به پایان برد و در سال ۱۳۵۰ به تهران بازگشت. به دلیل نپذیرفتن دیپلم اتریش از سوی ایران وادار شد در همان سال مجدداً به دبیرستان برود و از دبیرستان هدف ۴ آن ایام دیپلم ریاضی بگیرد. سپس به رشته زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران رفت و سال بعد به مدرسه عالی ترجمه انتقالی گرفت و در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ لیسانس از این دانشگاه شد.
در همان سال برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پس از یک فصل تحصیل در رشته زبانشناسی در دانشگاه دولتی اوهایو و دو نیمسال تحصیل در ام.آی. تی، به دلیل بیماری پدر به ایران بازگشت. در سال ۱۳۵۶ وارد دوره کارشناسی ارشد زبانشناسی دانشگاه تهران شد و موفق شد در سال ۱۳۵۸ و پیش از انقلاب فرهنگی ارشد خود را بگیرد. او در همان سال ۱۳۵۶ ابتدا به صورت حقالتدریسی، سپس به صورت قراردادی و پیمانی به استخدام دانشکده علوم و ارتباطات درآمد. نزدیک به ۱۰ سال پس از اخذ کارشناسی ارشد خود و هنگامی که دوره دکتری زبانشناسی دانشگاه تهران دوباره بازگشایی شد، وارد این دوره شد و در سال ۱۳۷۲ دکتری زبانشناسی خود را از این دانشگاه گرفت.
از آثار او میتوان به این کتابها اشاره کرد: «درآمدی بر زبانشناسی»، «واژهنامه زبانشناسی»، «نگاهی به پیشینه زبان فارسی»، «هفت گفتار درباره ترجمه»، «از زبانشناسی به ادبیات»، «گفتارهایی در زبانشناسی»، «درآمدی بر معنیشناسی»، «منطق در زبانشناسی»، «از زبانشناسی به ادبیات، «معنیشناسی کاربردی»، «فرهنگ توصیفی معنیشناسی»، «نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبانشناسی»، «زبانهای دنیا: چهار مقاله در زبانشناسی»، «آشنایی با نظامهای نوشتاری»، «آشنایی با معنیشناسی»، «آشنایی با تاریخ زبانهای ایران»، «آشنایی با تاریخ زبانشناسی»، «مبانی زبانشناسی. با همکاری احمد سمیعی، لطفالله یارمحمدی»، «استعاره از نگاهی دیگر»، «سرگردان در فلسفه ادبیات» در حوزه تألیف و «سه رساله درباره حافظ»، «نگاهی تازه به معنیشناسی»، «تاریخ خط» ترجمه عباس مخبر و کورش صفوی، «روندهای بنیادین در دانش زبان»، «دوره زبانشناسی عمومی»، «زبان و ذهن»، «فن دستور»، «زبانشناسی و ادبیات»، «محفل فیلسوفان خاموش»، «فردینان دو سوسور»، «زبان و اندیشه»، «دنیای سوفی»، «دیوان غربی شرقی»، «بوطیقای ساختگرا» و «درآمدی بر معنیشناسی زبان» در حوزه ترجمه.
آرا و گرایشهای علمی
کوروش صفوی شروع مطالعات خود را در خصوص ابزارهای زبانشناسی در نظم، نثر و شعر، از کلاس درس «ادبیات از دیدگاه زبانشناسی» میداند که استاد درس دکتر حقشناس بوده است. در آن کلاس یکی از منابع درسی کتاب «رهنمونی زبان شناختی به شعر انگلیسی» نوشته خوبی لیچ بود. صفوی میگوید که مطالبی که استاد او در این کلاس عنوان میکرد هزار برابر غنی تر از محتوای کتاب بود. علاقه صفوی به این مباحث باعث شد که برای انجام کار تحقیقی به عنوان یکی از تکالیف کلاس به مطالعه بپردازد. وی با مشورت استاد خود به فرایندهای تکرار و طبقهبندی آنها بر اساس دیدگاه لیچ پرداخت. نارساییهایی که در این اثر لیچ مشهود میشد، مسئله تازهای را برای گفتگو با استادش به وجود میآورد. به این ترتیب با جلب موافقت دکتر حقشناس موضوع «اسباب ایجاد نظم در ادب فارسی» را برای رساله دکترای خود برگزید. حاصل مطالعات بعداً تحت نام از «زبانشناسی به ادبیات جلد اول نظم» به چاپ رسید. استادان مشاور صفوی در تنظیم رساله دکترای خود، یدالله ثمره و شفیعی کدکنی بودند، که میگوید: «فکر نمیکنم صد سال یک بار هم چنین اقبالی به سراغ دانشجویی بیاید.» تجربه پانزده سال تدریس زبان و ادبیات فارسی و آشنایی با معانی، بیان، بدیع و عروض در پایه خوبی برای تنظیم رساله اش بود.
کورش صفوی درخصوص ابزارهای زبانشناسی معتقد است، ابزارهای زبانشناسی ابزارهایی عام هستند یعنی صرفاً برای مطالعه ادبیات بکار نمیروند. زبانشناسی ابزاری برای تعیین «خوب و بد»، «زشت و زیبا»، «شور و شعف و شوق» و غیره در اختیار ندارد. قرار هم نیست در علم بشود ملاکی برای تشخیص این ویژگیهای احساسی در اختیار داشت. دکتر صفوی در محورهای همنشینی و متداعی معتقد است نویسنده متن انتخابهای خود را بر روی محور ترکیب قرار میدهد، و خواننده برعکس مسیری را طی میکند که نویسنده دنبال کرده است. خواننده ابتدا با آنچه روی محور همنشینی قرارگرفته رو به رو میشود، و پس از آن به انتخابهای خود دست میزند. این انتخابها با انتخابهای نویسنده همسو است. در نتیجه هرمی را میتوان تصور کرد، که قاعده اش متن است و قله آن هرم، محتوایی است که خود را بر این قاعده تحمیل میکند. ما در هر نقطهای از ارتفاع این هرم، وقتی به قاعده نگاه میکنیم آن را به شکل خاص میبینیم؛ و در این سیر مسیر آسانسور به دست همان قله است. دکتر صفوی در مقاله «پیشنهادی در سبک شناسی ادب فارسی» در صدد اثبات این مسئله برمی آید که آنچه تحت عنوان «سبک» مطرح میشود با توجه به دو فرایند ترکیب و انتخاب میتواند به طبقهبندی دقیقتری از سبکهای سنتی نظم، شعر و نثر برسد، و همچنین به اثبات این نکته که این عملکرد تنها به ادبیات محدود نمیشود و به لحاظ زمانی در معماری، خوشنویسی، قالی بافی و سایر هنرها نیز، قابل مطالعه است، و همسویی خاصی را نشان میدهد. دکتر صفوی این موضوع را به عبارتی دیگر چنین شرح میدهد که «زمانی که فرایند ترکیب در ادبیات از بسامد وقوع بالاتری برخوردار است، همین فرایند به عنوان مثال در معماری آن دوره نیز خود را مینمایاند.»